چرک کنج چشم بز کوهی و گاو کوهی، و آن کار تریاک فاروق کند و آنرا بعربی تریاق الحیه خوانند. (برهان قاطع). در فهرست مخزن الادویه ذیل تریاق الحیه آمده: رطوبتی است که در کنج چشم گاو کوهی و بز کوهی جمع میگردد و در پازهر مذکورشد و بشیرازی آنرا ارس بران (ظ: ارس بزان) نامند، فرستادن به پیغام: ارسال رسل. (منتهی الأرب) نهفته بوسه به پیغام می کند ارسال نگینش را حجرالاسود از ره تعظیم. سنجر کاشی. ، فروهشتن. فروگذاشتن بخود. (منتهی الأرب)، رها کردن. (منتهی الأرب)، برگماشتن، بسیارآب کردن شیر. تسمیر. (تاج المصادربیهقی)، بسیارشیر گردیدن. (منتهی الأرب). صاحب شیر شدن از مواشی خود، صاحب گله ها شدن. (منتهی الأرب)، زدن، چنانکه داستان را: ارسال مثل، داستان زدن. مثل زدن. مثل آوردن. تمثل جستن. ضرب المثل، ارسال علق، زالو انداختن، ارسال در حدیث، آنست که اسناد نباشد، مثلاً راوی گوید: قال رسول اﷲ (ص) و نگوید حدثنا فلان عن رسول اﷲ (ص). (تعریفات جرجانی). - ارسال داشتن و ارسال کردن، فرستادن
چرک کنج چشم بز کوهی و گاو کوهی، و آن کار تریاک فاروق کند و آنرا بعربی تریاق الحیه خوانند. (برهان قاطع). در فهرست مخزن الادویه ذیل تریاق الحیه آمده: رطوبتی است که در کنج چشم گاو کوهی و بز کوهی جمع میگردد و در پازهر مذکورشد و بشیرازی آنرا ارس بران (ظ: ارس بزان) نامند، فرستادن به پیغام: ارسال رُسل. (منتهی الأرب) نهفته بوسه به پیغام می کند ارسال نگینش را حجرالاسود از ره تعظیم. سنجر کاشی. ، فروهشتن. فروگذاشتن بخود. (منتهی الأرب)، رها کردن. (منتهی الأرب)، برگماشتن، بسیارآب کردن شیر. تسمیر. (تاج المصادربیهقی)، بسیارشیر گردیدن. (منتهی الأرب). صاحب شیر شدن از مواشی خود، صاحب گله ها شدن. (منتهی الأرب)، زدن، چنانکه داستان را: ارسال مثل، داستان زدن. مثل زدن. مثل آوردن. تمثل جستن. ضرب المثل، ارسال علق، زالو انداختن، ارسال در حدیث، آنست که اسناد نباشد، مثلاً راوی گوید: قال رسول اﷲ (ص) و نگوید حدثنا فلان عن رسول اﷲ (ص). (تعریفات جرجانی). - ارسال داشتن و ارسال کردن، فرستادن
باد خریف. باد پائیز. باد برگ ریزان: حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟ حافظ. رجوع به باد، باد پائیز وباد برگ ریزان شود، سوختن و تباه شدن زراعت یا میوه یا صیفی بر اثر وزیدن باد گرم ناملایم. در بوته ترنجیده و بی آب شدن آن: خیارها را امسال باد زد. بادنجانها را باد زده است. عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش. سعدی (بدایع)
باد خریف. باد پائیز. باد برگ ریزان: حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست ؟ حافظ. رجوع به باد، باد پائیز وباد برگ ریزان شود، سوختن و تباه شدن زراعت یا میوه یا صیفی بر اثر وزیدن باد گرم ناملایم. در بوته ترنجیده و بی آب شدن آن: خیارها را امسال باد زد. بادنجانها را باد زده است. عهد ما با تو نه عهدی که تغیر بپذیرد بوستانیست که هرگز نزند باد خزانش. سعدی (بدایع)